Wednesday, April 13, 2005

ادعای گفت‌و گوی تمدنها از سوی ملا خاتمی، دروغـی مـُزوّرانه ؛ وبلاگ بیان

خاتمی با چه رويی از گفت‌و گوی اديان و تمدنها سخن می‌گويد، در حالی که هنوز "گفت‌و گو" در داخل ايران را نتوانسته محترم بشمارد و بسياری برای بيان متفاوتی که از حکومت داشتند، تحت بازداشت و محروميت هستند.

11 پـيـام:

Anonymous Anonymous گفته است:

نکات جالبی در این مطلب بود که شاید در راستای "هدف آگاهی‌رسانی" به آن لینک داده شده است! ار آنجا که "طبيعی است که هر کس سليقه‌ی خود را در انتخاب مطالب در پيش گيرد" بنده فقط چند جمله در این وبلاگ و نوشته را اینجا تکرار می کنم:

"اکثريت وبلاگ‌نويسان ايرانی،- بخصوص داخلی‌ها- مشتی پولدار و مرفه بی‌درد هستند که تنها..."

"... چه به اصطلاح روشنفکرانی! اينها حياء را قی کرده‌اند و شرم را قورت داده‌اند..."

1:05 AM  
Anonymous Anonymous گفته است:

Avvalin chizi ke az in title dar zehnam oomad mozakhrafate radio va televisione "Rahbar Rajavi" bood...

2:20 AM  
Anonymous Anonymous گفته است:

از اینجور ادبیات شعاری دل خوشی ندارم.

4:22 AM  
Blogger Majid Zohari گفته است:

من فکر می‌کنم وقتی می‌خواهیم وارد حوزه‌ی نقد بشويم، بايستی يک‌سری اصول را رعايت کنيم. مهم‌ترين اين اصول، احترام و هويت‌بخشيدن به کس يا انديشه‌ای است که آن را نقد می‌کنيم. اين احترام به‌واقع به نقدِ خود ما ارزش و عيار می‌بخشد.
اين‌که آقای خاتمی ملا و آخوند است و نگاه نويسنده‌ی محترم به او چيست به کنار، ولی وقتی نام او را با چسباندن پيشوند ملا تحقير می‌کنيم و حرمت انسانی او را زير سئوال می‌بريم، در واقع خودبه‌خود از دايره‌ی نقد خارج شنيده‌ام و راه را بر گفت‌وگوی متقابل و سالم -که هدف هر نقدی است- بسته‌ايم. نقدی که باعث گفت‌وگو و تغيير و سازندگی نشود و فکری برنيانگيزد چه سودی دارد؟
به باور من، حرمت انسانی را با هيچ چيز نبايستی تعويض و جايگزين کرد.
اين‌را چند روز پيش هم به نويسنده‌ی محترم اين مقاله گوشزد کرده بودم. به هر حال، صلاح مملکت خويش خسروان دانند.

4:52 AM  
Anonymous Anonymous گفته است:

سلام
خيلی از التفات دوستان به نوشته ام ممنونم.
از نکته ای که دوست هميشه نقد کننده ام بيان داشته اند شروع می کنم. شايد مجيد زهری نداند که ابدا منظور بنده تحقير و يا دادن پيشوندی برای کوچک کردن نيست. مجيد و ديگر دوستان بايد بدانند که ملا و آخوند، ابدا معنای بدی متبادر نمی کند و اگر کسی اين را تحقير می داند ناشی از اينست که نمی داند که خود اين افراد در کتابهايشان به بزرگترين روحانيونی که می شناسيم مانند احمد نراقي، ملا احمد نراقی می گفته اند و شما بسيار در کتابها خوانده ايد؛ آخوند خراسانی و امثالهم. خود ملا محمد يزدی را در کتابی که کنفرانس اسلامی در چندين سال قبل به چاب رسانده - کتابی که به حکومت در اسلام، سخنرانی هايی را به چاپ رسانده- از ملا محمد يزدي، شيخ محمد يزدی نام برده شده است.
نمی دانم دوستان انتظار دارند که من کسی را که ملا است و خودش هم می گويد ملا است را چطور معرفی کنم. همين افراد اگر من به ملا خاتمی بگويم، "حجت الاسلام خاتمي" از بنده ايراد نمی گيرند؟
اگر دوستی با ديدن تيتر اين مقالات ياد مسعود رجوی و ديگران می افتد، با خود اوست. اما واقعا نبايد برای ما جای تاسف داشته باشد که يک نفر وبلاگ نويس در مورد محتوای مقاله چيزی نگويد. می گوييم نقد درست داشته باشيم. خب! دوستان! شما نقد درستی از مقاله 3 صفحه ای که من نگاشتم داشتيد؟ دوستی گفته که بنده در يادداشت های اخيرم به تنها چيزی که عنايت نداشتم تحليل و لوازم آن بوده! آيا او حاضر است در جايی بيايد بحث کند و بگويد که در مقالاتی که نوشته ام در کجاها منحرف شده ام؟
نبايد شمايی که از 3 صفحه مقاله، که بيش از 22 پاراگراف و 2700 کلمه تشکيل شده به چند لفظ تکيه کرديد را نقاد منصفی دانست. آيا اشاره نکردن به يک پاراگرفا و حتی يک جمله در ميان 143 خط از اين مقاله نشانه ی درستی برای يک اظهار نظر غير نقادانه نيست؟
همواره از همه ی نظرات منصفانه ولو غير کارشناسی استقبال می کنم. مخالف برخی از وبلاگ نويسان داخلی با کل مطالب ام را ريشه در جايی ديگر می دانم. شايد اگر من هم رنگ و لعاب ديگری در نوشته هايم داشتم و نوشته هايم به کلاه برخی نمی گرفت، پله های کثرت لينک وبلاگ فراگير می شد. از دوست عزيزم مجيد زهری برای اينکه فرصتهای خوبی برای تبادل نظر وبلاگ نويسان فراهم کرده اند تشکر می کنم و بازهم از همه می خواهم که هرچه به نظرشان می آيد بيان کنند.

7:07 AM  
Blogger Majid Zohari گفته است:

پويای عزيز!
نکات خوبی را مطرح کرده‌ای و از تو تشکر می‌کنم که به نقد خود با بردباری اهميت می‌دهی.
البته باز هم فکر می‌کنم نقد يک فرد يا انديشه، نياز به پسوند و پيشوند ندارد.
فکر می‌کنم جا دارد دوستان به آن‌چه که گفتی پاسخ دهند.

7:32 AM  
Anonymous Anonymous گفته است:

الف- دوست عزیز، همانطور که آقای زُهَری هم نوشته‌اند، برای نقد نیازی به پسوند و پیشوند نیست. ذهن بنده (به‌عنوان یک خواننده) با خواندن این پسوند‌ها و پیشوندها بیشتر به سمت خصومت و کینه‌ی نگارنده با آن فرد هدایت می‌شود تا نقد نگارنده درباره‌ی اندیشه‌ی آن فرد. حال شما معتقد هستید که ایراد از ذهن بنده است، چَشم اصلاحش می‌کنم.
ب- پویای عزیز، اگر شما 30 صفحه مقاله با بیش از 220 بند و 27000 واژه بنویسی و فقط در یک سطر آن حرمت دیگری را بشکنی، ارزش کار خود را از بین برده‌ای و اعتماد خواننده‌ی بی‌طرف را از خودت سلب کرده‌ای. بنده در اولین نظر به یک جمله از نوشتار شما (به‌عنوان نمونه) که رنگ و بوی شکستن حرمت فردی مشخص را می‌دهد، اشاره کردم.
ج- اگر بنده نقدی در مورد مقاله‌ی شما داشته باشم، به طور حتم آن را در همانجا مطرح خواهم کرد. اما بعد از دو بار خواندن مقاله‌ی شما، نمی‌دانم چرا نیازی به چنین کاری نمی‌بینم...

11:22 AM  
Anonymous Anonymous گفته است:

سلام
دوستان از ایجاد چنین فضایی بسیار ممنونم. از شما دوست عزیز هم برای وقتی که برای دوباره خواندن مقاله ام گذاشتید سپاسگزارم.
در مورد اینکه در یک مقاله توهینی به کسی شود، من به عنوان یک مقاله نویس بسیار متاسف خواهم بود. خودم بارها چنین توصیه ای به دیگران دارم و هرگز به خودم اجازه توهین به حتی دشمن خود را نمی دهم. شما شعار وبلاگ بیان را در سمت چپ وبلاگ بصورت مشروح می بینید. "وقتی به افرادی که با زبان تند و يا حتی تمسخر و توهين به انتقاد از رژيم می‌پرداختند، نگاه می‌کردم؛ با خود می‌گفتم آيا اين بهترين راه برای آگاهی دادن است؟ آيا اين موثرترين مسير برای افشا کردن رژيم است؟ هميشه يک پاسخ داشتم؛ "من بايد با افرادی که از آنها بدم می‌آيد، نه تنها در عقيده و نظر، بلکه در رفتار و منش که برآمده از نظرات و ديدگاه‌هايم هست، تفاوت اساسی داشته باشم"، بر همين اساس راه منطق و زبان استدلال را برگزيدم."
بارها به همه افرادی که می گویند من در نوشته ای به شخصی توهین کرده ام، گفته ام که مشخصا بگویند در کجا چنین چیزی صورت گرفته؟ اما شما به بنده می گویید که "اگر در یک نوشته طولانی در یک قسمتی از آن توهین صورت بگیرد، ارزش آن از بین می رود" خب! آیا توهینی صورت گرفته؟ اگر از من انتظار دارید که به اشخاصی که بدترین بی حرمتی ها را بر مردم و اهل قلم روا داشته اند، احترام بگذارم؛ من چنین کاری نمی کنم. اما اگر درخواست شما و نقد شما اینست که توهینی صورت نگیرد، من این را پذیرفته ام و به اعلی ترین درجه ادب و تربیتی که نویسنده می تواند به چنین اشخاصی داشته باشد، پرداخته ام.
مطمئنا گفتن ملا و شیخ و آخوند، مرا از خبرچین حذف نمی کند، این را با شناختی که از مجید زهری ، دوست خوبم دارم عرض می کنم. می دانم که چنین نقدهایی از روی توجه و پرداختن به مسئله بکار بردن لفظ ملا است. مطمئنا اگر این بحث جدی باشد، منظورم اینست که در ادبیات سیاسی کسانی را که به افراد سردمدار رژیم، ملا می گویند با برچسب مجاهد خلق و امثالهم حذف و به انزوا بکشانیم، مطمئنا نمی توانیم قلم خود را به چیزهایی که چه بسا مهمتر از این و در درجه بیشتر توهین به رژیم محسوب می شود بکار بریم.
این نقد را من هم پذیرفته ام، فقط از این جهت که نویسنده گفته که توجه از مقاله به سمت پیشوندها معطوف شده. بهرحال من نمی توانم قول بدهم که چنین چیزی اتفاق نیفتد. کینه و ستمی که این افراد حکومتی ایجاد کرده اند را بسیار خوب در نوشته هایم مهار کرده ام و سعی کرده ام که به جز این موردی که شما از آن برداشت کینه توزانه دارید، هیچ موردی را در نوشته هایم عنوان نکنم.
اما بازهم عرض می کنم که" ملا " توهین نیست و خودم خاتمی بارها خود را "ملا" و "آخوند" دانسته. خود وبلاگ نویسانی که با حسین درخشان رفیق صمیمی هستند به وی "ملا حسین درخشان" می گویند. امیدوارم منظور من را دقیقا از پاراگراف آخر مقاله ام دریافته باشید که منظور تعلق داشتن و نشان دادن وامدار بودن خاتمی به ملایان است. "ملا" طبقه ای است که اگر بنده نگویم، ممکن است گمان شود که چطور فردی چنین افکاری می تواند داشته باشد و ایرانی باشد. شما به فردی که مهندس است، می گویید مهندس ... . اگر ملایی را شغل ندانید که گویی انکار کرده اید بسیاری از چیرها را. لباس ملایی دارند، شغل ملایی هم دارند، آن وقت بنده بگویم چی خاتمی که نشانگر شخصیت حقیقی وی باشد؟
باید این فرهنگ را جا بیاندازیم که افکاری که رژیم تبلیغ می کند و خاتمی مدافع آنهاست، مخصوص طبقه ای به نام ملایان است. این مسئله و دغدغه اصلی من است.
امیدوارم مطرح شدن چنین ایرادی، ربطی به لینکی که سایت بازتاب به خبرچین داده، نداشته باشد. و امیدوارم اگر در تیتر مقاله های بعدی از لفظ ملا استفاده کردم برای رهبری رژیم و دیگران، مورد سانسور قرار نگیرم.

2:02 PM  
Blogger Majid Zohari گفته است:

پويای عزيز!
به نظر من تو يک موضوع ساده را داری می‌پيچانی و دشوار می‌کنی! بحث بر سر معنی واژه نيست؛ بحث بر سر آن بار معنايی است که به واژه داده و از آن به صورت وسيله‌ی تحقير افراد استفاده می‌شود. بگذار مثالی بزنم تا منظورم روشن شود:
سلطنت‌طلب‌بودن در جوهر خود چيزی بدی نيست و يک‌نوع باور و منش سياسی است، ولی وقتی موقع حرف‌زدن با کسی به نام او پسوند-پيشوند سلطنت‌طلبی می‌چسبانيم، در واقع داريم به اين وسيله به او انگ می‌زنيم؛ داريم او را تحقير می‌کنيم.

تو يا داری قيافه و ظاهر و شخصيت خاتمی را نقد می‌کنی، يا افکار او را. اين‌دو را بايستی از هم تفکيک کرد. نمی‌شود مدعی تحليل يک انديشه بود،‌ آن‌وقت وابستگی صنفی، اخلاقی و شخصيتی شخص را به‌ميان کشيد. سابقه‌ساختن برای افراد با نقدکردن انديشه‌ی آنان فرق می‌کند.

انسان درست زمانی به تحقير شخص روی می‌آورد که از جاده‌ی منطق، به وادی احساس و عصبيت پای گذاشته باشد. تو خودت هم اعتراف می‌کنی که از آخوندها کينه داری و اين کينه را می‌خواهی در نوشته‌ات انعکاس دهی. من آن‌وقت به تو می‌گويم داری به‌جای تحليل،‌ شعار می‌دهی. چون انسانی هستی که واقعاً در کارت جدّی هستی و زحمت می‌کشي،‌ دوست دارم اين را برای‌ات تکرار کنم: با به‌کار بردن اين‌گونه الفاظ، تأثيرگذاری تحليل خودت را کم می‌کنی. تو اگر می‌خواهی با نوشتن يک مطلب فقط خودت را از لحاظ روحی خالی کنی تا اعصاب‌ات راحت شود، آن بحث ديگری است ولی اگر می‌خواهی ذهن خواننده‌ات را بيدار کنی و در او تأثير بگذاری و جرقه‌ای مثبت در ذهن او بزني، راهش اين نيست. دليل‌اش هم روشن است: تو که با خودت در وبلاگ‌ات حرف نمی‌‌زني؛ مخاطب کسی که برای خودش رسالت روشنگری قائل است قاعدتاً مخالفان عقيدتی او هستند و تو با پسوند درست کردن برای افرادی که مورد احترام آن‌ها هستند (مثلاً خاتمی)، در واقع داری تعصب را در خواننده‌ات بيدار می‌کنی و موجب می‌شوی که روی باورهای قبلی‌اش سخت‌تر بايستد. خود تو مگر بارها نگفته‌ای که توهين به اديان هيچ‌وقت نمی‌تواند باعث تغيير در باورمندان بشود؟ خوب اين حرف درست است و در دنيای سياست نيز همين‌طور است.

موضوع اين است که تمام آن کسانی که در اين پيام‌گير دارند به تو اعتراض می‌کنند،‌ خودشان از لحاظ محتوايی احتمالاً با تو هم‌عقيده هستند امّا ساختار و روش بيانی نوشته‌ات را نمی‌پسندند. اين را ما به تجربه دريافته‌ايم که يک نقد،‌ زبان نقد می‌طلبد و شرط نقادي، انصاف و دوری از احساسات است. برای تأثيرگذاربودن، بايستی بر يک‌سری از احساسات فائق آمد.

موفق باشيد.

11:30 PM  
Anonymous Anonymous گفته است:

سلام
دوستان با توجه به توضیحات داده شده متقاعد شدم که از کاربرد این پیشوندها تا حد بسیار زیادی بکاهم
امیدوارم همانطور که گفته شد این مساله در راستای اهداف آگاهی سازی تعبیر شود و اصلا تصور محدودیتی که تحمیل شده را به ذهن برخی متبادر نکند.
موفق باشید

9:33 PM  
Blogger Majid Zohari گفته است:

پويای عزيز!
از برخورد خردمندانه‌ات با موضوع تشکر می‌کنم.

10:19 PM  

<<< صفحه‌ی اصلی

Powered by Blogger