Tuesday, July 12, 2005
Identity
اين وبلاگ گروهی، فضايی است برای انتشار لينکهای مفيد؛ معرفی هرچه که خواندنی، ديدنی يا شنيدنی است.
اين همکاری گروهی به هدف آگاهیرسانی و بازتابدادنِ مطالب خواندنی در فضای رايانهای شکل گرفته است.
اعضای اين وبلاگ، بهطور مستقل و بدون صافی عمل میکنند و طبيعی است که هر کس سليقهی خود را در انتخاب مطالب در پيش گيرد. ضمناً اعضا بسته به خواست خود میتوانند با اسم واقعی يا مستعار بنويسند. ناگفته پيداست که اين کار جمعی، نمايندهی هيچ تشکّل و انديشه ويژهی سياسی، فرهنگی يا قومی نيست؛ تلاش جمعی ما، به قصد پوششدادن ديدگاههای
گوناگون است. در اين راه، دست عزيزانی که با ارسال لينک به ياریمان بشتابند را میفشاريم.
|
3 Ù¾ÙÙÙا٠:
گرامي مجيد زهري& از توجهت ممنونم. اما اين موضوع آنطوري كه مي گوييد واضح نيست.اين كه مي گويي:هیچکس در هیچ مقامی حق ندارد کودکان مادری را از او جدا کند؛ حال میخواهد پدر او باشد یا کس دیگر. درست است فقط يك ( وبالعكس) هم به آن اضافه كن
و آن وقت ببين آيا ما يك طرفه به قاضي نرفته ايم؟ آيا ما توان وبلاگستان را در اين ايام حساس صرف يك موضوع شخصي كه تنها از نيمي از آن خبر داريم نكرده ايم؟ اگر موضوع در حد همدردي بود حرفي نداشتم. اما در ميان اين علم و كتل كشي و اين محكوم نمودن آن پدر، آيا يك لحظه ترديد روا نداريم كه آخر جريان چيست؟ آيا اينگونه قضاوت يكسويه- همدردي را نمي گويم- نامش با همان اطميناني كه مي گوييد انسانيت است؟ مطمئنيد؟
به هرحال بازهم از توجه و دقت نظر آقاي زهري ممنونم.
سلام بر خبر چين عزيز
دوست عزيزي به نام احمد سراجي از 13 روز پيش توسط ماموران اطلاعات بازداشت و در زندان تبريز به سر مي برد
اين دوست ما از وقتي وارد قتل گاه هاي رژيم شده است دست به اعتصاب غذا زده
از اخباري كه به دست من رسيده حال وي خيلي و خيم است ولي چون وي از هيچ حزبي نبود كسي با وي نيست
بياييد باري ديگر به جواني 33 ساله اهل تبريز به نام احمد سراجي كمك كنيم
باري ديگر متحد با هم گامي به سوي آزادي بر داريم
وي به كمك تمام آزادي خواهان احتياج دارد
بابك خرمدين
به اميد ايراني ازاد براي ايرانيان
دوست عزیز، اگر آن بالعکسی که فرمودهاید را هم اضافه کنیم، کمترین خلل و آسیبی به این واقعیت که عملی غیرقانونی و ضدانسانی رخ داده است، وارد نمیشود. اگر تمام واقعیت را هم بدانیم، باز این واقعیت پاک نمیشود. میشود؟
از طرف دیگر بنده بعید میدانم که کسی در وبلاگشهر، حق دفاع یا توضیح را از شخصی که نگران پایمال شدن حقش هستید، گرفته باشد! ایشان به طور قطع انسان بالغی هستند و در صودت صلاحدید خود، به دفاع از حق پایمال شدهی خود (!!!) خواهند پرداخت.
اما یک طرفه به قاضی رفتن! تیتر این حرکت هست: "نوشی تنها نیست!". شاید دقت نکرده اید! و شاید در برخی از لینکها به مطالبی برخورده باشید که از نظر شما یک طرفه به قاضی رفتن است. هر کس مستقل و آزاد است، که به نحوی که خود میداند، نوشی را حمایت کند و خبرچین در راستای وظیفهی حمایت از نوشی، بازتاب دهندهی این حمایت هاست.
و مسئلهی نوشی و موضوع شخصی!!! این ضربالمثل را به حتم شنیدهاید: من با انگشتم به نوک ماه اشاره میکنم و تو تنها نوک انگشت مرا میبینی. مشکل شما هم همین است. مسئلهی نوشی علاوه بر اینکه به تنهایی درد بزرگیست و نیاز به حمایت از شخص وی دارد، مشکل نیمی از جامعهی ایران است. از کنار آن به سادگی نگذریم.
ارجحیت داشتن این موضوع به آن موضوع. من نمیفهمم ملاک این ارجحیت دادنها و اینکه مسئلهی نوشی کماهمیتتر از مسئلهی آقای گنجی و یا سایر زندانیان سیاسیست، چیست؟ آیا برای مسائل انسانی ترازوی واحدی داریم؟ نکند این ترازو نظر شخصی شماست؟
<<< صÙØÙâÛ Ø§ØµÙÛ