خاطره ای تلخ از روزی تلخ / عمو اروند
آقا ناصر بالای درخت زبانگجشکی مشغول بریدن شاخهی کلفتی است. او خود را برای مقابله مجهز میکند. میدان پر از جمعیت است. خودم را به جلوی دفتر جبههی ملی میرسانم. پوینده، ستاری و وزیری مثل همیشه در آن بالا دیده میشوند. امیر ابراهیمی، نمایندهی اعزامی جبههی ملی، سخنرانی میکند.
0 Ù¾ÙÙÙا٠:
<<< صÙØÙâÛ Ø§ØµÙÛ