Wednesday, August 31, 2005

به پايان آمد اين دفتر...

خبرچين آمد
خبرچين بی‌سروصدا آمد
اما خبرچين با يک بغل رفاقت آمد
همه رفتند امّا،
خبرچين ماند
خبرچين به يادگار ماند![1]

خبرچين قطاری بود که از نقطه‌ای حرکت کرد، در راه شماری را سوار کرد و بعضی نيز خود در ايستگاه‌های ميان راه پياده شدند، و امّا به فرجام، به مقصد رسيد. در روز آغاز، هرچند موعد پايان مشخص نشده بود، امّا همگی همکاران اين نقطه‌ را در ذهن خود پذيرفته بودند... و امروز آن‌را پذيرفتيم.

خبرچین: گروهی نامتجانس، ملغمه‌ای از رده‌های سنی و ذهنيات مختلف، تركيبی از رده‌ی جوانان تا پيشكسوتان با عقايد و سلايق رنگارنگ و پراكندگی جغرافيايی به وسعت زمين! خبرچین با نگاه و کارکرد حرفه‌ای و منش مستقل و بی‌طرفانه‌ی خود، فضایی آزاد و البته امن برای وبلاگ‌نویسان مستقل (با هر دیدگاهی) فراهم آورد. خبرچين طعم خوش کار مشترک، همدلی، هم‌آوایی و تکيه به نقاط اشتراک را به همه‌ی ما چشاند. خبرچين خانه‌ی ما بود.

خبرچين پيوند مستحکمی بود از دوستان، به همين لحاظ، کار ايجاد و گسترش پيوند در وبلاگ‌شهر فارسی را پی گرفته بود. در قريب به شش ماه کار، شمار فراوانی از وبلاگ‌ها را معرفی کرد و مطالب خواندنی بسياری را بی هيچ چشمداشتی در دسترس همگان قرار داد.

خبرچین جز خبررسانی، برای اهل دقّت نمایه چیزهای دیگری نیز بود؛ علائق و دغدغه‌های جمعی را نیز نشان می‌داد.

سعی خبرچين، آگاهی‌رسانی در حوزه‌ی وبلاگ‌شهر بود. خبرچين شايد تنها وبلاگ گروهی باشد که در تاریخ عمر وبلاگ فارسی تا به این‌جا توانسته به اين وسعت مسائل وبلاگ‌شهر را بازتاب بدهد. در اين راه، گذشته از ايجاد پيوند با نوشته‌های خواندنی، وبلاگ‌های خواندنی در حوزه‌های مختلف را نيز معرفی کرد تا دسترسی اهل مطالعه را به خواندنی‌ها آسان کند و ظرفيت وبلاگ‌شهر فارسی را بالا ببرد. خبرچین با توليد مخاطب برای وبلاگ‌ها کوشید جو تک‌قطبی در وبلاگ‌شهر را بشکند تا عمده‌ مراجعه‌کنندگان به وبلاگ‌شهر، وبلاگ‌های بیش‌تری را بشناسند و بخوانند.

سعی خبرچین، دامن‌زدن و استحکام‌بخشيدن به دوستی‌ها بود. علاوه بر اين‌که بسياری از افراد را با وبلاگ‌های مفيد آشنا کرد و به واقع حلقه‌های نامرئی از دوستان در جای‌جای وبلاگ‌شهر پديد آورد، در درون خود نيز دوستی‌یی استوار و ريشه‌ای بين اعضا فراهم کرد. خبرچین خود مولّد دوست‌ها شد.

سعی خبرچین، ارائه‌ی مدلی از همگرایی و کار مشترک دموکراتيک بود. وبلاگ گروهی درست‌کردن مشکل نیست، گروهی کارکردن مشکل است. در معدود محيطی در جامعه‌ی ايرانی بتوان ديد که عدّه‌ای بدون تنش دور هم جمع شوند و بمانند. در جامعه‌ای که کار جمعی نادر، ناياب و کيمياست، خبرچين نشان داد که با ايجاد فضای احترام و تقسیم کار، ما ايرانيان نيز -حتا با وجود مرزهای سِنّی و جغرافيایی- می‌توانيم با هم در شکل تيمی موفق همکاری و از آن مهم‌تر همزيستی مسالمت‌آمیز داشته باشيم.

در اوج "بازايستادن" دليری می‌خواهد و الا در سرپایینی که افتادی، ناگزیر خواهی ایستاد. از همين روست که ما اعضای خبرچين، با وجودی که به تأثيرگذاری روزافزون و محبوبيت کار جمعی خود واقف‌ایم، با تمام دلبستگی به فرزند خود "خبرچین"، کار را متوقف می‌کنیم با اين امید که اين تجربه پايه‌ای شود برای خلق فضاهای ديگر توسط ديگر اهالی وبلاگ‌شهر. تردیدی نيست که کار گروهی ما همه‌ی وبلاگ‌نویسان را نمی‌توانسته به‌یکسان راضی نگه دارد. هیچ کار گروهی ديگری نيز نمی‌تواند مدعی چنين خاصيتی باشد. فقط اميدواريم که محاسن این شش‌ماه تلاش بی‌وقفه برای وبلاگ‌شهر بر معايب آن بچربد. اصل نزد ما، پايه‌گذاری نوعی روش کاری مشترکِ پويا و تمرین "باهم‌اندیشی" بود که اميدواریم در این‌ راه موفق بوده‌ باشيم.
همکاران خبرچین

1- شعر از سید یوسف منیری

Powered by Blogger