نگاههای آقای ارجمند به مسایل خیلی بد بینانه است. این آخرین مطلبشان هم واقعا مرا حیران کرده. اعراب خوزستان سالهاست فکر استقلال در سر دارند همانطور که اکراد کردستان این فکر را دارند. به هر حال با اینکه کشور، با سیستم حکومت فعلی بیشتر به لنجزار شباهت پیدا کرده اما منی که در این کشور زندگی می کنم نیک می دانم اوضاع در دنیای واقعی به این وخامتی نیست که دوستان در دنیای مجازی از آن سخن می گویند!
از این به بعد برای اینکه حقیقت مطلبی را اثبات کنیم کافیست از عبارت «حقیقت این است» در ابتدای جملهی خود استفاده کنیم. بدین ترتیب حقیقت اثبات میشود. پویا جان بنده نه بالا هستم و نه پایین بلکه پشت میز کارم هستم و باید بگویم که در سه بند اول نوشتهات به خاکی زدی و از دایرهی نقد (و نه نقد منطقی) خارج شدهای. اینکه آقای ابطحی را در نمایشگاه کسی تحویل نگرفته چه ربطی به اصل مطلب دارد؟ ممکن است کمی در مورد " افراد به اصطلاح نديد – بديد خارجنشين" توضیح بدهی؟ این تقسیمبندی از همان جنس تقسیمبندی "خودی و غیرخودی" است و یا مرزبندی جدید دیگر که بنده از آن بی اطلاع هستم؟ لابد اینکه ما داخلیها! کسی را آدم حساب کنیم! معیار جدیدی برای رتبهبندی شخصیت انسانها ست. دوست سرد و گرم چشیده و دانشجوی تحلیل گر منظورت از "قدرت در اینترنت" چیست؟ نمی دانم در یک دنیای مجازی بدون مرز قدرت چه مفهومی دارد؟ اگر وبلاگی خوانندهی بیشتری دارد صاحب قدرت است؟ لطفا شفاف صحبت کنید، طعنه و کنایه جایی برای نقد باقی نمی گذارد مگر آنکه شما خود را از آن بی نیاز بدانید. راستی یک سوال از تو دوست خوب. شما می دانید Fake Interview به چه می گویند؟
دوستان! من البته مجموعاً با حرف صادق عزيز و فرهنگ عزيز موافقم، ولی فکر میکنم در يک دموکراسی، همه بايد حرفشان را بزنند تا انسان در ميان گوناگونی گفتهها حق انتخاب داشته باشد. انسان دينمدار نيز در قرآن -سورهی زمر آيات ۱۷ و ۱۸-میخواند: «مژده آن بندگان مرا كه به سخنها گوش فرا میدهند و از بهترين آنها پيروى میکنند».
بنابراين، کمک کنيم تا صدای افراد دگرانديش خاموش نشود و آنها را با برخورد تندمان به حاشيه نرانيم.
با تشکر از دوستان! اول در مورد اینکه بدبینانه نوشتن با بدبینانه قضاوت کردن متفاوت است! من شاید چیزهایی که می نویسم تمام حقیقت نیست و به قول این دوست، بدبینانه نوشته ام و نگفته ام که مملکت ما خیلی هم بد نیست! اما هر جای مطلبی برای عرضه کردن و مطرح شدن عنوان کرده ام، بدبینی را کنار گذاشته ام و آن مساله را به کمال انصاف و جدیدا با توصیه دوستان بدون شعار، پسوند و پیشوند به افراد مطرح و نقد کرده ام. این مساله که بنده مثل تلویزیون جمهوری اسلامی مسوولان را دعوت نمی کنم تا درباره کارهایی که انجام داده اند توضیح بدهند و من آمار و ارقام پیشرفت کارهای این مسوولان را منتشر کنم، مساله ای درست است. اما اینکه در مورد مساله ای بدبینی به خرج داده باشم، اصلا قبول ندارم. استقلال طلبی چیزی نیست که من به آن پرداخته باشم، من به منحرف نشده ام، ای کاش می دیدید که چه چیز باید نقد شود، آنوقت اینطور بی رحمانه و غیرمنصفانه نقد نمی کردید. استقلال طلبی یک حرف است، جدا کردن قومیت ها چیزی دیگر. این دوست عزیز روشن می گفت که با این قومیت ها مانند جمهوری اسلامی مشکل دارد. در مورد دوست با فرهنگ مان. من به خاکی نزده ام. دقیقا در جاده حرکت می کنم. چهار سال است که در جاده هستم و حتی یک بار هم یک لاستیک نقدام به خاکی نیفتاده تا مثل برخی ها مجبور باشم مدام پوزش بطلبم و رنگ عوض کنم. از دو سال پیش با عقایدی روشن و سالم شروع کردم و با همین نام فعالیت کرده ام. آنچه شما بی ربط می دانید، دقیقا مرتبط است با موضوع. ببینم اگر جنایت پاکدشت قرار باشد با مجری گری شما بررسی شود، شما به چگونگی این قتلها و اینکه این محمد بیجه چطور تجاوز کرد می پردازید و یا اینکه چطور توانست دو سال و حتی با وجود بازداشت و دوباره آزاد شدن به اقدامات خود بپردازد، می پردازید؟ باید روشن ساخت که وقتی برخی تکذیب این فرد را با یک تکذیب می کنم و یک نوشته در وبلاگ و بعد لینک دادن آن باور می کنند، کجایشان یک مشکلی دارد که وقتی می گوییم حقیقت اینست به آنها بر می خورد. حقیقت اینست به مانند تکذیب می کنم او بود، اما آیا متن مقاله نتوانست این ادعا را ثابت کند. شما هم اگر خواستید چیزی را اثبات کنید، می توانید ادعای خود را مطرح کنید و بعد دلایل بیاورید، در صورتی که طرف مقابل مساله شما اینطور مطرح کرد. در مورد لغتی که پرسیدید هم باید بگویم شما معنی آن را از من نمی پرسید بلکه همان کاری را می خواهید انجام بدهید که در چند خط خود مرا به آن متهم کرده اید. از مجید زهری هم برای ایجاد فرصت دوباره برای نقدی دوباره تشکر می کنم.
دوست عزیزم، چرا مدام از این شاخه به آن شاخه می پرید. عزیز من بنده به وضوح از شما سوال کردم. به جای جواب دادن چرا بیوگرای تحویل بنده و خوانندگان می دهید؟ جنایت پاکدشت چه ربطی به این قضیه که من مطرح کردم دارد پویا؟ بنده می گویم سه بند اول نوشتار شما در قالب یک تحلیل منطقی نمی گنجد. سعی کردم با سوال کردن این مطلب را باز کنم. اما اتهام. بنده اول شک می کنم. بعد به از خود سایت مربوطه سوال می کنم (ایمیل و پاسخ متقابل آن سایت قابل فوروارد هم است پویا جان) و بعد در نهایت از خود شما سوال می کنم. باز همان سوال را مطرح می کنم شما معنی "مصاحبه ی جعلی" را می دانید؟ پویا جان، منتظر پاسخ ات هستم و البته هرپاسخی بدهی حرفی نخواهم داشت؟ (البته تا مطلب بعدی در وبلاگت)
اين وبلاگ گروهی، فضايی است برای انتشار لينکهای مفيد؛ معرفی هرچه که خواندنی، ديدنی يا شنيدنی است.
اين همکاری گروهی به هدف آگاهیرسانی و بازتابدادنِ مطالب خواندنی در فضای رايانهای شکل گرفته است.
اعضای اين وبلاگ، بهطور مستقل و بدون صافی عمل میکنند و طبيعی است که هر کس سليقهی خود را در انتخاب مطالب در پيش گيرد. ضمناً اعضا بسته به خواست خود میتوانند با اسم واقعی يا مستعار بنويسند. ناگفته پيداست که اين کار جمعی، نمايندهی هيچ تشکّل و انديشه ويژهی سياسی، فرهنگی يا قومی نيست؛ تلاش جمعی ما، به قصد پوششدادن ديدگاههای
گوناگون است. در اين راه، دست عزيزانی که با ارسال لينک به ياریمان بشتابند را میفشاريم.
5 Ù¾ÙÙÙا٠:
نگاههای آقای ارجمند به مسایل خیلی بد بینانه است. این آخرین مطلبشان هم واقعا مرا حیران کرده. اعراب خوزستان سالهاست فکر استقلال در سر دارند همانطور که اکراد کردستان این فکر را دارند. به هر حال با اینکه کشور، با سیستم حکومت فعلی بیشتر به لنجزار شباهت پیدا کرده اما منی که در این کشور زندگی می کنم نیک می دانم اوضاع در دنیای واقعی به این وخامتی نیست که دوستان در دنیای مجازی از آن سخن می گویند!
از این به بعد برای اینکه حقیقت مطلبی را اثبات کنیم کافیست از عبارت «حقیقت این است» در ابتدای جملهی خود استفاده کنیم. بدین ترتیب حقیقت اثبات میشود.
پویا جان بنده نه بالا هستم و نه پایین بلکه پشت میز کارم هستم و باید بگویم که در سه بند اول نوشتهات به خاکی زدی و از دایرهی نقد (و نه نقد منطقی) خارج شدهای.
اینکه آقای ابطحی را در نمایشگاه کسی تحویل نگرفته چه ربطی به اصل مطلب دارد؟
ممکن است کمی در مورد " افراد به اصطلاح نديد – بديد خارجنشين" توضیح بدهی؟ این تقسیمبندی از همان جنس تقسیمبندی "خودی و غیرخودی" است و یا مرزبندی جدید دیگر که بنده از آن بی اطلاع هستم؟ لابد اینکه ما داخلیها! کسی را آدم حساب کنیم! معیار جدیدی برای رتبهبندی شخصیت انسانها ست.
دوست سرد و گرم چشیده و دانشجوی تحلیل گر منظورت از "قدرت در اینترنت" چیست؟ نمی دانم در یک دنیای مجازی بدون مرز قدرت چه مفهومی دارد؟ اگر وبلاگی خوانندهی بیشتری دارد صاحب قدرت است؟ لطفا شفاف صحبت کنید، طعنه و کنایه جایی برای نقد باقی نمی گذارد مگر آنکه شما خود را از آن بی نیاز بدانید.
راستی یک سوال از تو دوست خوب. شما می دانید Fake Interview به چه می گویند؟
دوستان!
من البته مجموعاً با حرف صادق عزيز و فرهنگ عزيز موافقم، ولی فکر میکنم در يک دموکراسی، همه بايد حرفشان را بزنند تا انسان در ميان گوناگونی گفتهها حق انتخاب داشته باشد. انسان دينمدار نيز در قرآن -سورهی زمر آيات ۱۷ و ۱۸-میخواند: «مژده آن بندگان مرا كه به سخنها گوش فرا میدهند و از بهترين آنها پيروى میکنند».
بنابراين، کمک کنيم تا صدای افراد دگرانديش خاموش نشود و آنها را با برخورد تندمان به حاشيه نرانيم.
سلام
با تشکر از دوستان!
اول در مورد اینکه بدبینانه نوشتن با بدبینانه قضاوت کردن متفاوت است! من شاید چیزهایی که می نویسم تمام حقیقت نیست و به قول این دوست، بدبینانه نوشته ام و نگفته ام که مملکت ما خیلی هم بد نیست! اما هر جای مطلبی برای عرضه کردن و مطرح شدن عنوان کرده ام، بدبینی را کنار گذاشته ام و آن مساله را به کمال انصاف و جدیدا با توصیه دوستان بدون شعار، پسوند و پیشوند به افراد مطرح و نقد کرده ام. این مساله که بنده مثل تلویزیون جمهوری اسلامی مسوولان را دعوت نمی کنم تا درباره کارهایی که انجام داده اند توضیح بدهند و من آمار و ارقام پیشرفت کارهای این مسوولان را منتشر کنم، مساله ای درست است. اما اینکه در مورد مساله ای بدبینی به خرج داده باشم، اصلا قبول ندارم. استقلال طلبی چیزی نیست که من به آن پرداخته باشم، من به منحرف نشده ام، ای کاش می دیدید که چه چیز باید نقد شود، آنوقت اینطور بی رحمانه و غیرمنصفانه نقد نمی کردید. استقلال طلبی یک حرف است، جدا کردن قومیت ها چیزی دیگر. این دوست عزیز روشن می گفت که با این قومیت ها مانند جمهوری اسلامی مشکل دارد.
در مورد دوست با فرهنگ مان. من به خاکی نزده ام. دقیقا در جاده حرکت می کنم. چهار سال است که در جاده هستم و حتی یک بار هم یک لاستیک نقدام به خاکی نیفتاده تا مثل برخی ها مجبور باشم مدام پوزش بطلبم و رنگ عوض کنم. از دو سال پیش با عقایدی روشن و سالم شروع کردم و با همین نام فعالیت کرده ام. آنچه شما بی ربط می دانید، دقیقا مرتبط است با موضوع. ببینم اگر جنایت پاکدشت قرار باشد با مجری گری شما بررسی شود، شما به چگونگی این قتلها و اینکه این محمد بیجه چطور تجاوز کرد می پردازید و یا اینکه چطور توانست دو سال و حتی با وجود بازداشت و دوباره آزاد شدن به اقدامات خود بپردازد، می پردازید؟ باید روشن ساخت که وقتی برخی تکذیب این فرد را با یک تکذیب می کنم و یک نوشته در وبلاگ و بعد لینک دادن آن باور می کنند، کجایشان یک مشکلی دارد که وقتی می گوییم حقیقت اینست به آنها بر می خورد. حقیقت اینست به مانند تکذیب می کنم او بود، اما آیا متن مقاله نتوانست این ادعا را ثابت کند. شما هم اگر خواستید چیزی را اثبات کنید، می توانید ادعای خود را مطرح کنید و بعد دلایل بیاورید، در صورتی که طرف مقابل مساله شما اینطور مطرح کرد.
در مورد لغتی که پرسیدید هم باید بگویم شما معنی آن را از من نمی پرسید بلکه همان کاری را می خواهید انجام بدهید که در چند خط خود مرا به آن متهم کرده اید.
از مجید زهری هم برای ایجاد فرصت دوباره برای نقدی دوباره تشکر می کنم.
دوست عزیزم،
چرا مدام از این شاخه به آن شاخه می پرید. عزیز من بنده به وضوح از شما سوال کردم. به جای جواب دادن چرا بیوگرای تحویل بنده و خوانندگان می دهید؟ جنایت پاکدشت چه ربطی به این قضیه که من مطرح کردم دارد پویا؟ بنده می گویم سه بند اول نوشتار شما در قالب یک تحلیل منطقی نمی گنجد. سعی کردم با سوال کردن این مطلب را باز کنم.
اما اتهام. بنده اول شک می کنم. بعد به از خود سایت مربوطه سوال می کنم (ایمیل و پاسخ متقابل آن سایت قابل فوروارد هم است پویا جان) و بعد در نهایت از خود شما سوال می کنم. باز همان سوال را مطرح می کنم شما معنی "مصاحبه ی جعلی" را می دانید؟
پویا جان، منتظر پاسخ ات هستم و البته هرپاسخی بدهی حرفی نخواهم داشت؟ (البته تا مطلب بعدی در وبلاگت)
<<< صÙØÙâÛ Ø§ØµÙÛ